در دنیای پیچیده و پویای بازارهای مالی، بسیاری از معاملهگران و سرمایهگذاران تمرکز خود را تنها بر یک بازار خاص، مانند بازار سهام، معطوف میکنند. آنها ساعتها صرف تحلیل نمودارها، بررسی صورتهای مالی و دنبال کردن اخبار یک شرکت خاص میکنند، غافل از اینکه نیروهای قدرتمندتری در خارج از آن بازار در حال شکلگیری هستند که میتوانند تمام تحلیلهایشان را بیاعتبار کنند. اینجاست که تحلیل بین بازاری (Intermarket Analysis) به عنوان یک رویکرد جامع و هوشمندانه، نقشی حیاتی ایفا میکند. این تحلیل، مانند نگاه کردن به یک نقشه کامل به جای تمرکز بر یک کوچه، به ما کمک میکند تا ارتباطات پنهان و قدرتمند بین بازارهای مختلف را درک کنیم و از این دانش برای پیشبینی روندهای آینده و مدیریت ریسک بهرهمند شویم.
تحلیل بین بازاری بر این اصل استوار است که هیچ بازاری در خلاء عمل نمیکند. بازارهای سهام، اوراق قرضه، کالاها و ارزها همگی قطعات یک پازل بزرگ اقتصادی هستند که به شکلی تنگاتنگ با یکدیگر در ارتباطند. یک تغییر در یکی از این بازارها، موجی را ایجاد میکند که دیر یا زود به سواحل بازارهای دیگر نیز میرسد. درک این روابط علت و معلولی، تفاوت میان یک معاملهگر آماتور و یک استراتژیست حرفهای را رقم میزند.
تحلیل بین بازاری چیست؟ نگاهی عمیق به یک مفهوم کلیدی
تحلیل بین بازاری شاخهای از تحلیل تکنیکال است که به بررسی همبستگی (Correlation) و روابط متقابل بین چهار طبقه اصلی دارایی میپردازد:۱. بازار سهام (Stocks)۲. بازار اوراق قرضه (Bonds)۳. بازار کالاها (Commodities)۴. بازار ارزها (Currencies)
هدف اصلی این رویکرد، شناسایی روندهای کلان اقتصادی و چرخههای تجاری از طریق مشاهده رفتار این بازارها نسبت به یکدیگر است. برای مثال، افزایش ناگهانی قیمت نفت (یک کالا) میتواند نشانهای از فشار تورمی باشد که بر تصمیمات بانک مرکزی برای افزایش نرخ بهره تأثیر میگذارد. این افزایش نرخ بهره، بازار اوراق قرضه را تحت تأثیر قرار داده و در نهایت بر ارزشگذاری شرکتها در بازار سهام نیز اثرگذار خواهد بود. تحلیل بین بازاری به ما ابزارهایی میدهد تا این زنجیره از رویدادها را پیشبینی کنیم.
جان مورفی، پدر تحلیل بین بازاری مدرن
هرچند مفهوم ارتباط بین بازارها قدمتی طولانی دارد، اما این جان مورفی (John Murphy)، تحلیلگر برجسته و نویسنده کتاب کلاسیک «تحلیل بین بازاری: کسب سود از روابط بازارهای جهانی» بود که این دانش را مدون و به یک رشته تحلیلی مستقل تبدیل کرد. مورفی نشان داد که با استفاده از ابزارهای ساده تحلیل تکنیکال و مقایسه نمودارهای بازارهای مختلف، میتوان به بینشهای ارزشمندی دست یافت که از طریق تحلیل یک بازار به تنهایی امکانپذیر نیست. او قوانین و روابط کلیدی را تعریف کرد که امروزه به عنوان پایههای این تحلیل شناخته میشوند.
چهار قانون طلایی در تحلیل بین بازاری
جان مورفی چهار رابطه اصلی را به عنوان ستونهای تحلیل بین بازاری معرفی کرد. اگرچه این روابط همیشه و در همه شرایط صادق نیستند، اما به عنوان یک چارچوب کلی، راهنمای بسیار خوبی برای تحلیلگران محسوب میشوند.
- رابطه معکوس بین کالاها و اوراق قرضه: قیمت کالاها (مانند نفت، مس و طلا) معمولاً در جهت مخالف قیمت اوراق قرضه حرکت میکند. دلیل این امر تورم است. زمانی که قیمت کالاها افزایش مییابد، نگرانی از تورم نیز بیشتر میشود. تورم بالاتر، ارزش درآمدهای ثابت آتی اوراق قرضه را کاهش میدهد و باعث افت قیمت آنها (و افزایش بازدهیشان) میشود.
- رابطه معکوس بین اوراق قرضه و سهام: به طور سنتی، این دو بازار نیز رابطهای معکوس دارند. در دوران رونق اقتصادی، سرمایهگذاران ریسکپذیرتر شده و پول خود را از بازار امن اوراق قرضه خارج کرده و به بازار پرریسکتر اما پربازدهتر سهام منتقل میکنند. برعکس، در دوران رکود و عدم اطمینان، جریان سرمایه به سمت پناهگاه امن اوراق قرضه حرکت میکند و باعث افت بازار سهام میشود.
- رابطه معکوس بین دلار آمریکا و کالاها: از آنجایی که اکثر کالاهای اساسی در جهان (مانند نفت و طلا) به دلار آمریکا قیمتگذاری میشوند، رابطهای معکوس بین ارزش دلار و قیمت کالاها وجود دارد. زمانی که دلار تقویت میشود، برای خریدارانی که از ارزهای دیگر استفاده میکنند، خرید این کالاها گرانتر تمام میشود. این کاهش تقاضا منجر به افت قیمت کالاها میگردد و بالعکس.
- رابطه مستقیم بین سهام و دلار آمریکا: این رابطه کمی پیچیدهتر است اما در اغلب موارد، یک دلار قوی نشاندهنده یک اقتصاد قوی است که برای بازار سهام نیز مثبت تلقی میشود. سرمایهگذاران خارجی برای خرید سهام آمریکایی نیاز به خرید دلار دارند که این تقاضا خود باعث تقویت بیشتر دلار میشود.
روابط کلیدی در تحلیل بین بازاری: فراتر از چهار قانون اصلی
علاوه بر قوانین مورفی، چندین رابطه کلیدی دیگر نیز وجود دارد که هر تحلیلگر باید به آنها توجه ویژهای داشته باشد.
شاخص دلار (DXY) و بازار سهام
شاخص دلار (DXY) ارزش دلار آمریکا را در برابر سبدی از شش ارز اصلی جهان (یورو، ین، پوند، دلار کانادا، کرون سوئد و فرانک سوئیس) اندازهگیری میکند. تأثیر DXY بر بازار سهام دوگانه است:
- تأثیر بر شرکتهای چندملیتی: یک دلار قوی باعث میشود سودآوری شرکتهای آمریکایی که بخش بزرگی از درآمد خود را از خارج کسب میکنند، کاهش یابد. زیرا درآمدهای خارجی آنها هنگام تبدیل به دلار، ارزش کمتری خواهد داشت.
- جذب سرمایه خارجی: از سوی دیگر، یک دلار قوی میتواند نشانهای از سلامت اقتصاد آمریکا باشد و سرمایههای جهانی را به سمت بازارهای مالی این کشور جذب کند که برای بازار سهام مثبت است.
قیمت نفت و بازارهای جهانی
نفت به عنوان خون رگهای اقتصاد جهانی، یک شاخص پیشرو بسیار مهم است. افزایش قیمت نفت میتواند:
- فشار تورمی ایجاد کند: افزایش هزینههای حملونقل و تولید، قیمت تمامشده کالاها را بالا برده و به تورم دامن میزند.
- سودآوری صنایع را تحت تأثیر قرار دهد: برای صنایعی مانند حملونقل هوایی و خودروسازی، نفت یک هزینه عمده است. اما برای شرکتهای پتروشیمی و نفتی، افزایش قیمت آن به معنای سود بیشتر است.
- بر رفتار مصرفکننده اثر بگذارد: قیمت بالای بنزین، پول کمتری برای هزینههای دیگر در جیب مصرفکنندگان باقی میگذارد و میتواند منجر به کاهش رشد اقتصادی شود.
طلا به عنوان پناهگاه امن (Safe Haven)
طلا در دوران بیثباتیهای اقتصادی و ژئوپلیتیکی، به عنوان یک دارایی امن عمل میکند. رابطه طلا با سایر بازارها معمولاً به این صورت است:
- رابطه معکوس با دلار: طلا و دلار هر دو به عنوان داراییهای ذخیره جهانی عمل میکنند و معمولاً در جهت مخالف هم حرکت میکنند.
- رابطه معکوس با بازار سهام: در زمان ترس و وحشت در بازار سهام (Risk-Off)، سرمایهگذاران به سمت طلا هجوم میآورند تا از سرمایه خود محافظت کنند.
- پوشش ریسک تورم: طلا به عنوان یک محافظ سنتی در برابر تورم شناخته میشود. در زمان افزایش تورم، ارزش پول کاغذی کاهش مییابد اما ارزش طلا معمولاً حفظ شده یا افزایش مییابد.
بازده اوراق قرضه (Bond Yields): نبض اقتصاد
شاید مهمترین شاخص در تحلیل بین بازاری، بازده اوراق قرضه دهساله خزانهداری آمریکا باشد. این شاخص نه قیمت اوراق، بلکه بازدهی آنها را نشان میدهد و به عنوان “نرخ بهره بدون ریسک” در جهان شناخته میشود. افزایش بازده اوراق قرضه میتواند سیگنالهای متفاوتی ارسال کند:
- سیگنال رشد اقتصادی: افزایش بازدهی معمولاً نشاندهنده خوشبینی به آینده اقتصاد است.
- رقابت با سهام: اگر بازدهی اوراق قرضه به اندازه کافی بالا برود، به یک رقیب جدی برای سهام تبدیل میشود. سرمایهگذاران ممکن است ترجیح دهند سود تضمینشده و کمریسک اوراق را به سود پرنوسان سهام ترجیح دهند.
کاربرد تحلیل بین بازاری در بورس ایران
اگرچه بورس ایران به دلیل شرایط خاص اقتصادی و تحریمها، ارتباط کمتری با بازارهای جهانی دارد، اما نادیده گرفتن تحلیل بین بازاری یک اشتباه بزرگ است. بسیاری از شرکتهای بزرگ بورس ایران، کامودیتیمحور هستند و قیمتهای جهانی تأثیر مستقیمی بر سودآوری آنها دارد.
- شرکتهای پتروشیمی، فولادی و معدنی: سودآوری این شرکتها به طور مستقیم به قیمت جهانی نفت، فولاد، مس، روی و سایر کالاها وابسته است. یک تحلیلگر حرفهای باید همواره نمودار قیمت این کالاها را در کنار نمودار سهام مربوطه تحلیل کند.
- نرخ دلار: نوسانات نرخ دلار (چه دلار نیما و چه دلار آزاد) یکی از کلیدیترین متغیرها برای بورس ایران است. شرکتهای صادراتمحور از افزایش نرخ دلار منتفع میشوند، در حالی که شرکتهای وارداتمحور با افزایش هزینهها مواجه میگردند. تحلیل شاخص دلار جهانی (DXY) میتواند به پیشبینی روندهای آتی نرخ دلار در داخل کشور کمک کند.
جمعبندی: چرا باید تحلیل بین بازاری را جدی بگیریم؟
تحلیل بین بازاری یک ابزار قدرتمند برای درک تصویر بزرگ اقتصاد جهانی است. این رویکرد به شما کمک میکند تا:
- دیدگاهی جامع داشته باشید: به جای تمرکز محدود بر یک سهم یا یک شاخص، کل اکوسیستم مالی را زیر نظر میگیرید.
- سیگنالهای پیشرو را شناسایی کنید: تغییرات در بازار اوراق قرضه یا کالاها میتواند مانند یک سیستم هشدار اولیه برای بازار سهام عمل کند.
- ریسک خود را بهتر مدیریت کنید: با درک اینکه چگونه بازارهای مختلف بر یکدیگر تأثیر میگذارند، میتوانید پرتفوی خود را در برابر شوکهای غیرمنتظره مقاومتر کنید.
در نهایت، تحلیل بین بازاری یک مهارت است که با تمرین و مشاهده مداوم بازارها به دست میآید. ترکیب این دانش با تحلیلهای فاندامنتال و تکنیکال کلاسیک، میتواند شما را به یک سرمایهگذار و معاملهگر بسیار موفقتر تبدیل کند.
سوالات متداول (FAQ)
۱. تحلیل بین بازاری به زبان ساده چیست؟تحلیل بین بازاری یعنی درک این موضوع که بازارهای مختلف (سهام، ارز، کالا، اوراق قرضه) مانند چرخدندههای یک ماشین بزرگ با هم کار میکنند. حرکت یکی از این چرخدندهها، بقیه را نیز به حرکت درمیآورد. این تحلیل به ما کمک میکند تا با مشاهده یک بازار، حرکت احتمالی بازار دیگر را پیشبینی کنیم.
۲. آیا تحلیل بین بازاری جایگزین تحلیل تکنیکال و فاندامنتال است؟خیر. تحلیل بین بازاری یک ابزار مکمل و قدرتمند در کنار سایر روشهای تحلیلی است. بهترین استراتژی، استفاده ترکیبی از هر سه رویکرد است. تحلیل فاندامنتال “چه چیزی” بخریم را مشخص میکند، تحلیل تکنیکال “چه زمانی” بخریم و بفروشیم را نشان میدهد و تحلیل بین بازاری “چرا” بازار در جهت خاصی حرکت میکند را توضیح میدهد.
۳. مهمترین شاخصها برای دنبال کردن در تحلیل بین بازاری کدامند؟چهار شاخص کلیدی که باید همیشه زیر نظر داشته باشید عبارتند از: شاخص دلار آمریکا (DXY)، قیمت نفت خام (برنت یا WTI)، قیمت طلا و بازده اوراق قرضه دهساله خزانهداری آمریکا. این چهار شاخص نبض اقتصاد جهانی را به خوبی نشان میدهند.
۴. آیا روابط بین بازارها همیشه ثابت هستند؟خیر. این روابط میتوانند در طول زمان و تحت شرایط مختلف اقتصادی تغییر کنند. برای مثال، در برخی دورهها ممکن است رابطه بین سهام و دلار معکوس شود. به همین دلیل، مهم است که تحلیلگر همواره شرایط کلان اقتصادی را در نظر بگیرد و به این روابط به عنوان یک راهنما نگاه کند، نه یک قانون قطعی.
۵. چگونه میتوانم به عنوان یک فرد مبتدی، استفاده از تحلیل بین بازاری را شروع کنم؟بهترین راه برای شروع، باز کردن نمودار چهار شاخص اصلی ذکر شده در سوال ۳ (دلار، نفت، طلا، بازده اوراق قرضه) در کنار نمودار شاخص کل بورس است. سعی کنید همبستگیها و واگراییهای بین آنها را در بازههای زمانی مختلف (مثلاً یک سال گذشته) مشاهده و تحلیل کنید. این کار به تدریج دید شما را نسبت به ارتباطات بین بازارها بازتر خواهد کرد.